آرشیدا خانومآرشیدا خانوم، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 29 روز سن داره

آرشیدا قند عسل مامان

از این دخترها کی داره؟!

سلام عسلک امروز چطوری؟ تک ستاره آسمون زندگیم امروز واسمون چه برنامه ای ردیف کردی؟ قربونت برم که هر روز واسمون یه برنامه جدید ترتیب میدی که سوپرایز بشیم و خدای نکرده حوصله مون سر نره و تکرای نباشه!!!!! راستی دیروز که واست نوشتم چند تا مطلب یادم رفته بود : اون روز که داشتم مرغها رو پاک میکردم واسه ده دقیقه ازت خبری نبود و سر وصدایی ازت نمیومد یهو ترسیدم آخه هر وقت صدات در نمیاد حتماً داری دسته گل به آب میدی اومدم بدوم دنبالت بگردم که دیدم دم ورودی آشپزخونه پشت به من نشستی و با یه چیزی ور میری یواش اومدم بالای سرت و نگاهت کردم ای خدا عجبا زیپ ژاکتت رو از جا درآورده بودی و حالا داشتی تلاش میکردی که بذاری سرجاش!!!! خدایا ؟آخه تو چطو...
9 اسفند 1390

پرنسس

  سلام عزیزترینم سلام دختر خوشمل مامانی خوبی نفس ؟ اوضاع بر وفق مرادت هست؟ این مامانیت خیلی دوست داره واست وقت بذاره و کلی باهات بازی کنه و بهت برسه ولی خوب نمیشه آخه باید بره سرکار، بعد تو خونه هم یه عالمه کار داره با این وجود بعضی وقتها با هم کلی بازی می کنیم و شما از ته قلبت میخندی و من از صدای خنده ات لذت میبرم و شارژ میشم راستی قربونت برم می بینم که بالاخره آموزشهام کارخودش رو کرد و کم کم داری راه میفتی یادته واست گفتم بابایی بهت میگه تو قندعسل کی هستی و شما بهش میگفتی بابا و خلاصه هر چی که بهت میگفت هی میگفتی بابا ،منم باهات تمرین دیگه ای کردم بهت میگم شکر پنیر مامان کیه اولش میگی بابا!!!!!!!!!!!!!!!!!!! بعد من بهت میگم نههه...
8 اسفند 1390

اداره و آرشیدا

سلام نفس خوبی جیگمل مامان ؟ تازگیها خیلی بلا شدی هان ! چه خوب بلدی خودتو واسه مامانی لوس کنی و کلی ناناز باشی من بعضی وقتها کمی همچین میرم تو فکر آخه اون مرد خوشبختی که بخواد با تو زندگی کنه باید بلد باشه کلی ناز بخره دنیایی از محبت باشه عوضش تو هم خیییییییییییلی مهربونی و از این مهربونیت کلی لذت خواهد برد!!!!قربونت برمممممممممممم ، اول باید ببخشید که این چند روزه آپ نبودم آخه اداره فرصت نمیشد خونه هم که اینترنت قطع شده فکر کنم اشتراکمون تموم شده در نتیجه بجز سر زدن به دوستای گلم دیگه نمیرسیدم برات چیزی بنویسم و البته یه دلایل دیگه هم دارم وایییییی عسلی روز چهار شنبه و پنج شنبه بدلیل سفر  مامان جون جون تشریف آوردن اداره و دمار از روزگار...
6 اسفند 1390

خونه تکونی

  سلام به فرشته کوچولوی خونه ما که اینهمه شیطونه میگم اسفند ماه بسلامتی تشریف آوردن و باز بساط خونه تکونی پهن شد حالا شما بگو ببینم اگه مامانی بخواد کاری انجام بده شما کمکش میکنی دیگه؟! یعنی اگه من بخوام کابینتها رو تمیز کنم میای پیشم ظرفها رو کمکم یکی یکی در میاری بعد من تمیزشون میکنم و کابینت رو تمیز میکنم اونوقت شما میدی دستم بعدش چینیها رو بدون هراس از شکستن توسط شما با هم جابجا میکنیم وایییی بوفه بوفه رو تمیز می کنیم به به چه شود تازه اتاقت رو مرتب می کنیم و..... هان هان چیه چیه کی بود کیه یعنی کی میتونه باشه این وقت روز!!! چی آهان داشتم تو رویا پرواز میکردم البته اینو میدونم که اگه ازت چیزی رو بخوام برام انجام میدی مثل وقت...
2 اسفند 1390